چگونه فکر کنیم که اگر عکاسی شما به اندازه کافی خوب است چگونه کنار بیاییم

دسته بندی ها

محصولات ویژه

همه عکاسان س questionال می کنند که آیا گاهی اوقات به اندازه کافی خوب هستند یا خیر. این نگاهی است به چگونگی بیرون کشیدن عکاس ، Spanki Mills ، از اعماق آن رکود.

محو کردن

SpankiMills_1045-600x401 چگونه فکر کنیم اگر عکاسی شما خوب باشد به اندازه کافی مهمان وبلاگ نویسان اشتراک عکس و الهام بخش

این چیزی است که این سال گذشته برای من احساس کرده است. نه به خاطر اینکه خیلی سریع گذشت و نه به این دلیل که خیلی سرگرم شدم ... بلکه به این دلیل که گم شدم. من در آنچه که بودم و آنچه را که ایجاد می کردم گم شدم. داشتم اجازه می دادم که این صداها در سرم به من بگویند من به اندازه کافی خوب نبودم. آنها بلندتر و بلندتر می شوند - سرانجام آنها شایستگی را در من دارند. از خودم سوال کردم در شک و ترس خودم فلج شدم.

من تعجب کردم:

  • آیا من واقعاً یک هنرمند هستم؟
  • آیا می توانم کاری ایجاد کنم که دیگران دوست داشته باشند؟
  • آیا کاری که من در حال خلق آن هستم دیگر چیزی است که حتی دوستش داشته باشم؟
  • اگر من نمی توانم آن را دوست داشته باشم چرا شخص دیگری دوست خواهد داشت؟
  • آیا من حتی به اندازه کافی خوب هستم؟

SpankiMills_1047 چگونه می توان مقابله کرد وقتی فکر نمی کنی عکاسی خوب است به اندازه کافی مهمان وبلاگ نویسان اشتراک عکس و الهام بخش عکس

 

آزار دهنده نسبت به خود شک

خانه ساکت است ... ساعت را نگاه می کنم ، ساعت 2 صبح است؟ چطور به اینجا رسیدم؟ چگونه این زندگی من شده است؟ هنگام ویرایش گالری دیگری که عاشقش نیستم ، با اشکهای مقابله با آن مبارزه می کنم ، گلی که تقریباً از نشان دادن مشتری خود شرم داشتم. این بسیار بد بود که دیدن کاری که من "خلق" می کردم و دانستن ... دانستن جایی در درون من چیزهای بیشتری بود. اما اگر این بیشتر همان چیزی نباشد که کسی می خواهد ببیند. اگر کسی از آنچه من خلق می کنم دوست نداشته باشد چه می شود؟

از چه زمانی من چنین مردم پسندیده ای شدم؟ مطمئناً من قبلاً در شخصیت من کیفیت مطبوعی داشتم اما این متفاوت بود. من اجازه می دادم که از ترس فلجم کند. بنابراین ترسیدم که بخواهم چیزی را ایجاد کنم که توسط مشتریان ، دوستان و پیروانم درک نشده باشد. بنابراین به جای خلق آزادانه ... من یخ زدم. من یک سال از زندگی ام را صرف کاری کردم که از آن متنفر بودم. من مشتری هایم را دوست داشتم و توسط به آنها دقیقاً همان چیزی را بدهند که می خواستند، آنچه را که لازم داشتم به خودم می دادم. قسمت کوچکی از من ، شاید بزرگتر از آنکه واقعاً حتی می دانستم ، وجود داشت که احساس گناه می کرد. مثل اینکه من تقلبی بودم من به مشتری هایم محصولی را پیشنهاد می کردم که به آن اعتقادی نداشتم. دیدن این که تصاویر از کارت حافظه من خارج می شوند و حتی بیشتر صدمه می بینند باعث دردناک شدن من می شود ، بنابراین هنگام ویرایش و تهیه یک گالری برای "فروش" باید به آنها نگاه کنم. آنها چگونه می توانم چیزی را که از نشان دادن آن شرم داشتم ، چیزی که به آن اعتقاد نداشتم بفروشم؟

من زمانی عاشق چیزی بودم که عکاسی به من پیشنهاد می داد. من نه تنها به کمک خانواده ام کمک می کردم بلکه در اعماق وجودم چیزی را تغذیه می کردم. خوشحال بودم. کجا رفت و چگونه می توانم به آن مکان برگردم؟ آیا من فقط یک "هنرمند" هستم و همه باید از این طریق عبور کنیم؟ اما هیچ کس هرگز به من نگفت که این مسئله می تواند جدی شود.

شکستن نقطه

تصمیم گرفتم که ترک کنم. شاید من فقط آن را گم کردم ، شاید چیزی که ذهنم به من می گفت حقیقت بود ... شاید من به اندازه کافی خوب نبودم. من قطعاً خودم را خوشحال نمی کردم و به نوبه خود خانواده ام را بدبخت می کردم و احساس می کردم مشتری ها را فریب می دهم. دیگر هیچ چیز "به اندازه کافی خوب" نبود اما نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم تا جایی که "کافی" پنهان شده است. اگر مرا در فیس بوک دنبال کنید ، متوجه می شدید که چگونه در این سال گذشته تعداد کمی از کارهایم را ارسال کردم. افکار روزمره ام را به باد داد. به نظر می رسید که من نمی توانم این زنجیرهایی را که من را با کلماتی که ذهنم به من می گفت متصل کنم.

بیش از اینکه یک روز از یکی از دوستانم خواستم با من به تیراندازی برود. هر چند این زمان متفاوت بود ... من می خواستم او شلیک کند ... من. من می خواستم در تصاویر احساسم را بیان کنم. چگونه دنیا را از طریق مه خودم می دیدم. از طریق تاری.

SpankiMills_1048 چگونه می توان مقابله کرد وقتی فکر نمی کنی عکاسی خوب است به اندازه کافی مهمان وبلاگ نویسان اشتراک عکس و الهام بخش عکس

وقتی آن تصاویر را به دست آوردم ، آنها را مرور کردم ... و گریه کردم. هیچ تصویری در کانون توجه قرار نگرفته بود ، اما برای من کاملاً واضح بود که کجا هستم و چه کارهایی باید انجام دهم تا از این تیرگی خارج شوم. لازم داشتم برو و دقیقاً چگونه دنیا را دیدم شلیک کرد در همین لحظه برای من. کسی که به من تأیید کند لازم بود که کارهای راحت را متوقف کنم و به خودم اجازه دهم که احساسات را به تنهایی شلیک کنم.

من در همین مرحله از زندگی درباره تصاویری که دوست داشتم و مربوط به آنها هستم تحقیق کردم. آنها را روی صفحه خود قرار داده و شروع به نوشتن احساساتی کردم که از آن تصاویر بدست آوردم. من به گونه ای به تصاویر نگاه کردم که قبلاً هرگز به کار کسی نگاه نکرده بودم. من به تصاویر زیبا و کامل نگاه نمی کردم ، فقط احساسات تصویر را بیرون می کشیدم. من ساعتها نشستم و آن تصاویر را مطالعه کردم. من این احساسات را پردازش کردم و وقتی برای دفعه بعدی شلیک کردم ، بدون توجه به تصویر نهایی شلیک کردم ... برای احساس نهایی شلیک کردم.

SpankiMills_1051 چگونه می توان مقابله کرد وقتی فکر نمی کنی عکاسی خوب است به اندازه کافی مهمان وبلاگ نویسان اشتراک عکس و الهام بخش عکسSpankiMills_0977 چگونه می توان مقابله کرد وقتی فکر نمی کنی عکاسی خوب است به اندازه کافی مهمان وبلاگ نویسان اشتراک عکس و الهام بخش عکس

 

بالاخره رایگان

می توانم برای اولین بار بگویم که می توانم به برخی از کارهایم که بیش از 48 ساعت از عمرم می گذرد نگاه کنم و هنوز هم آن را دوست دارم (می دانم که همه شما می دانید در مورد چه چیزی صحبت می کنم). من به این نتیجه رسیده ام که ممکن است همه از تصویربرداری خودم راضی نباشم ، اما کسانی که به من اعتماد دارند که داستان خود را تعریف می کنند ، آن را دوست خواهند داشت و بسیار بیشتر از آن قدردانی خواهند کرد زیرا این یک قطعه کوچک از روح آنها است. ما در یک مکان امن نخواهیم ماند ، با هم از مناطق راحتی خود خارج خواهیم شد. و من آن را دوست دارم!

SpankiMills_1019 چگونه می توان مقابله کرد وقتی فکر نمی کنی عکاسی خوب است به اندازه کافی مهمان وبلاگ نویسان اشتراک عکس و الهام بخش عکس

پنج چیز که در طوفان های سال گذشته یاد گرفتم ...

1. صداهای موجود در ذهن شما می توانند ترفندهای واقعاً زشتی را در قلب شما بازی کنند. هرچند به خود اجازه دهید آنها را بشنود زیرا اگر آنها را سرکوب کنید با گذشت زمان بلندتر و تندتر می شوند.

2. شما کامل نیستید ، حتی گاهی اوقات به اندازه کافی خوب نیستید ... و این اشکالی ندارد. اگر نسبت به خود صادق باشید مشتری های شما تکه ای از خود را در شما می بینند.

3. به خود اجازه دهید آسیب پذیر باشید. آسان نیست که خودتان را در لحظات تاریک ببینید اما از این طریق رشد شما حاصل می شود.

4. هنرمند شدن که "ایمن" آن را اجرا نکند ، دسترسی شما را به توده های مشتری محدود می کند ، اما باعث می شود دسترسی شما به کسانی که واقعا کار شما را لمس می کند ، تقویت شود.

5- هنگامی که قلب شما به شما می گوید دیگر از کاری که انجام می دهید سیر نمی شود ، به خود اجازه دهید این صدا را بشنوید و به خود اجازه دهید تغییر را تجربه کنید.

 

میلزهای اسپانکی یک دختر شهر بزرگ است که در یک شهر کوچک تگزاس زندگی می کند و آنچه را دوست دارد انجام می دهد و از هر دقیقه سفر لذت می برد. با توجه به هر لحظه که فرا می رسد و یادگیری و خندیدن از طریق زندگی ... با نامی مانند Spanki ... دیگر چه کاری می توانید انجام دهید! spankimills.com

MCPActions

بدون نظر

  1. دن در ماه مه 5، 2014 در 11: AM 21

    آیا توجه کرده اید که چند پست به ما می گویند که باید گذشته را ببینیم؟ "در طرف دیگر ترس موفقیت است" "تا زمانی که شکست را یاد نگیرید نمی توانید موفق شوید" ar ترس ، عدم اطمینان و تردید. من از شک خسته شدم فلج کننده است. اما من مدام به خودم یادآوری می کنم که با انتخاب هنرمند بودن ما سازش نمی کنیم. اما ، این یک تجارت است و یک تجارت موفق سلیقه مشتری را برآورده می کند. بنابراین ، آیا ما یک بوتیک (تخصص بالا - و امکان داشتن درآمد ناچیز یا کلان) هستیم یا یک هنرمند "فست فود" که مطابق با هوی و هوس مردم است (و به ازای از دست دادن واقعی خود ، توانایی درآمد پایدارتر را داریم) شور). من فقط می خواهم همه عاشق کار من باشند - راهی که من آن را خلق می کنم - آیا پرسیدن خیلی زیاد است؟ هان !!

  2. سیندی در ماه مه 5، 2014 در 2: PM 20

    پست عالی !!!! و بله ، معتقدم همه ما زمانی یا زمان دیگری آنجا هستیم. خوشحالم که می دانم تنها نیستیم.

  3. لیندسی در ماه مه 5، 2014 در 6: PM 30

    کاملا مطلبی زیبا! خیلی ممنونم که اینقدر صادق بودید

  4. تعقیب قانونی کردن در ماه مه 5، 2014 در 6: PM 56

    سلام ”_ من دقیقاً همین کار را کردم و انجام دادم. خسته می شوم و خسته می شوم عکس های من مانند دیگران است حتی اگر این چیزی باشد که مشتری واقعاً از آن استقبال می کند. اما من نه. من از "تسلیم شدن" در برابر مشتری های بی دلیل خسته شده ام. بنابراین دختر نوجوان دوستم را "قرض گرفتم". بدون آرایش ، بدون مو خشک. فقط او بودن او و نتیجه حیرت انگیزتر از همیشه بود. و ما به عنوان نوجوان معمولی با هم خوب کار می کنیم ، او نوسانات خلقی خود را دارد و غیره. او مجبور نبود لبخند بزند ، حتی به دوربین نگاه کند اکنون ، من قیمت خود را افزایش داده ام و بسیار شجاعانه گفته ام که قیمت من چیست. من خیلی خسته شده ام که عکاس "ارزان اما فابریک" هستم. این نوع برچسب ها (ارزان و فاب) هزینه لنزهای من را نمی دهند.

  5. سینتی در ماه مه 5، 2014 در 10: PM 49

    از شما بسیار سپاسگزارم برای به اشتراک گذاری داستان خود را! من فکر می کنم همه ما مرحله ای از این دست را طی می کنیم (یا خواهیم گذراند).

  6. کریستی در ماه مه 5، 2014 در 11: PM 31

    با سپاس از صداقت شما. همه ما آنجا بوده ایم و دیدن کسی که "او را دنبال می کنید" یا به دنبال مشاوره ای هستید که احساسات مشابه آنها را تأیید می کند ، همه ما را در همان مکان معتبر می داند. کار شما زیباست از اینکه بخشی از مبارزه خود را به اشتراک گذاشتید متشکرم. من ترجیح می دهم با شک و تردید مبارزه کنم تا اینکه به یک میز برگردم. عکاسی روح خلاق من را تغذیه می کند. 😉

  7. Viviana در ماه مه 6، 2014 در 4: PM 38

    آه خدای من! فقط موسیقی به گوشم !!! من در 2 ماه گذشته خیلی احساس کرده ام اما نمی توانم بفهمم چه مشکلی برایم پیش آمده است. حتی احساس کردم باید دوربین را کنار بگذارم و به دنبال چیز دیگری باشم. حالا که به آن فکر کردم ، حدس می زنم این زمانی شروع شد که این عکاسان دیگر برخی از مشتریانم را گرفتند ... احساس می کردم که به اندازه کافی خوب نیستم و حتی می گویم که برای جلب توجه به فروش محصولات ویژه خود فکر کردم. اما هی! پس از خواندن آنچه شما اسپانکی و دیگران به اشتراک گذاشته اید ، من قصد ندارم کار خود را فریب دهم !! از اشتراک گزاری همه شما متشکرم. تو قلبم را شاد کرده ای و افکارم آرام می شود. عشق وی

  8. شانون روورپ در ماه مه 6، 2014 در 4: PM 58

    آه ... همه می توانم بگویم ... خیلی ممنونم که این را ارسال کردی این دقیقاً همان چیزی است که من به آن نیاز داشتم. 🙂

  9. سیندی در ماه مه 7، 2014 در 2: PM 00

    دقیقاً میخکوب شدی من مدام سعی می کنم مشتری هایم را راضی کنم و عکس های پنیر دلخواه خود را به آنها بدهم ، اما از این کار متنفرم! من از نشان دادن دیگران یا نمایش آن متنفرم ، این کار من است! من نمی خواهم مردم بر اساس آن کتاب مرا رزرو کنند! من با مشتریانی که کار من را درک می کنند مبارزه می کنم! من احساس واقعی واقعی کارم را می خواهم و احساس می کنم مشتری ها فقط چنین چیزی دریافت نمی کنند و مرا رزرو نمی کنند! آنها پنیر می خواهند! به خاطر این وبلاگ از شما خیلی ممنونم. کار شما شگفت انگیز است و من آن را دوست دارم! واقعاً الهام گرفته!

ارسال نظر

شما باید وارد شده برای ارسال یک دیدگاه.

چگونه کسب و کار عکاسی خود را تبلیغ کنیم

By MCPActions

نکاتی در مورد ترسیم مناظر در هنر دیجیتال

By سامانتا ایروینگ

چگونه به عنوان یک عکاس آزاد نمایه خود را بسازید

By MCPActions

چگونه به عنوان یک عکاس آزاد نمایه خود را بسازید

By MCPActions

نکات عکاسی مد برای عکاسی و ویرایش

By MCPActions

نورپردازی فروشگاه دلار برای عکاسان با بودجه

By MCPActions

5 نکته برای عکاسان برای گرفتن عکس با خانواده خود

By MCPActions

راهنمای استفاده از یک جلسه عکس بارداری

By MCPActions

چرا و چگونه مانیتور خود را کالیبره کنیم

By MCPActions

12 نکته اساسی برای عکاسی موفق نوزاد

By MCPActions

یک دقیقه ویرایش Lightroom: در معرض نور زیاد و پر جنب و جوش قرار دارد

By MCPActions

از فرایند خلاقیت برای بهبود مهارت های عکاسی خود استفاده کنید

By MCPActions

بنابراین .... شما می خواهید عروسی را خراب کنید؟

By MCPActions

الهام بخشیدن به پروژه های عکاسی که اعتبار شما را ایجاد می کنند

By MCPActions

5 دلیل که هر عکاس مبتدی باید عکس های خود را ویرایش کند

By MCPActions

نحوه افزودن میزان صدا به عکس های تلفن هوشمند

By MCPActions

چگونه می توان از حیوانات خانگی عکس گویا گرفت

By MCPActions

یک تنظیم روشنایی خاموش دوربین برای پرتره ها

By MCPActions

ملزومات عکاسی برای مبتدیان مطلق

By MCPActions

نحوه گرفتن عکسهای Kirlian: مراحل گام به گام من

By MCPActions

14 ایده اصلی پروژه عکاسی

By MCPActions

دسته بندی ها

پستهای اخیر